پارساپارسا، تا این لحظه: 4 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

پارسا و خاطراتش

مهارت های من تو ماه دهم عمرم، آغاز به ایستادن

از مهارت های من در ماه دهم عمرم این بود که می تونستم یک چیزی مثل مبل یا نرده تخت یا سه چرخه رو بگیرم و بایستم. خلاصه که کم کم دارم واسه خودم کسی میشم. این عکس های اولین ایستادن های من که تقریبا از ۹.۵ ماهگی شروع شد: ...
18 مهر 1399

پارسا و پیتزا

یک شب که بابا اینا گرسنه بودند، از بیرون شام پیتزا سفارش دادند، منم کنار این پیتزاها گذاشتند که عکس بگیرند. خلاصه با همه چی، حتی پیتزا هم عکس دارم. البته مامانم خودش پیتزاهای خوشمزه ای درست می کنه که معروفه، ولی فعلا با وجود من کوچولو وقت نکرده پیتزا درست کنه، مگه فقط یک بار. تو این عکس ها، من ۹.۵ ماهه ام و می خوام برم پیتزا رو بردارم و بخورم که موفق نمیشم: ...
18 مهر 1399

بازی با مهر

موقع نماز بزرگترها، تا مهر و سجاده می بینم، میرم سراغشون و مهر رو بر می دارم که باهاش بازی کنم. خلاصه با این شیطونی های من، این بنده خداها نمی دونند چطوری نمازشون بخونند. مثل این عکس که دارم مهر نماز مامان بزرگ رو برمی دارم: ...
18 مهر 1399

سبد اسباب بازی های من

هم تو خونه خودمون و هم خونه مامان بزرگ، سبدی دارم که اسباب بازی های منو داخلش می ریزند که خونه شلوغ پلوغ نشه. منم تا بیدار میشم، میرم سراغ این سبدم که اسباب بازی هاشو دربیارم و باهاشون بازی کنم. این عکس من با سبد آبی رنگ خونه مامان بزرگ: اینم عکس من با سبد کرم رنگ خونه خودمون که سایزش بزرگتره: ...
18 مهر 1399

پارسای ماشین دوست

تو اسباب بازی هام به ترتیب طرفدار اینام: ماشین، توپ، جغجغه، عروسک های پوپتی کوچک، حیوانات پلاستیکی. از عروسک های نرم ابری خیلی خوشم نمی یاد، ولی ماشین (یا همون دودوی خودم) خیلی دوست دارم. اینم عکس من با ماشین: ...
18 مهر 1399

پارسا کوچولوی متعجب

این عکس منه کوچولویه تو ۹.۵ ماهگی که مثل همیشه با تعجب دارم به این عکس انداختن های مامانم نگاه می کنم. کی مامانم بخواد از عکس اندازی از من سیر بشه، خدا داند. تقریبا هر هفته یک گیگ فیلم و عکس دارم. کی حوصله داره تو بزرگی اینارو تماشا کنه، جز خودش😃 ...
18 مهر 1399